p2
²
ویو ات
رسیدم به سالن و وقتی وارد شدم همه نگاها روی من اومد.
استاد:بهبه ات خانوم خوش اومدی(لبخند ملیح)
ات:سلام استاد ممنونم(لبخند ملایم)
استاد:بدو برو آماده شو که یه رقیب سر سختی داری.
ات:جالبه(پوزخند)
ساکت ورزشیمو گذاشتم توی کمد وی ای پیم و رفتم سمت آینه رخت کن سرمو خم کردم و موهای بلندمو محکم بالا بستم و حرکت کردم به سمت سالن.
وقتی که وارد شدم دیدم یه شخصی پشت به من توی رینگ وایساده و مثل اینکه منتظر من بود.
استاد با چشم بهم علامت داد که وارد رینگ شو.
منم به سمت رینگ رفتم.
ویو ناشناس
امروز یکم حالم روال نبود پس به فکرم زد برم پیش استاد.
آماده شدم و پله ها رو شمرده پایین اومدم.
رفتم به سمت در و از خونه خارج شدم.
سوار ماشین گرون قیمتم شدم و با سرعت به سمت سالن رفتم.
استاد:چیشد یادی از ما کردی(خنده)
ناشناس:راستش دلم واستون تنگ شده بود گفتم بیام یه مسابقه ای بدیم باهم بعدش رفع دلتنگی کنیم(خنده ملایم)
استاد:ای پسر پرو(خنده)
استاد:منتظر بمون حرفیت الاناس که بیاد.
ناشناس:خوبه.
استاد:ولی مواظب باش رقیبت خیلی سر سخته.
ناشناس:همونجور که من سرسختم و کم پیش میاد کسی ببره اینم میبرم پس جای ترسی نیست.
استاد:از ما گفتن بود(خنده)
ویو رینگ
رفتم سمت رینگ و منتظر حریف سرسختم موندم(پوزخند)
همینجور نشسته بودم که یهو
ویو ات
رسیدم به سالن و وقتی وارد شدم همه نگاها روی من اومد.
استاد:بهبه ات خانوم خوش اومدی(لبخند ملیح)
ات:سلام استاد ممنونم(لبخند ملایم)
استاد:بدو برو آماده شو که یه رقیب سر سختی داری.
ات:جالبه(پوزخند)
ساکت ورزشیمو گذاشتم توی کمد وی ای پیم و رفتم سمت آینه رخت کن سرمو خم کردم و موهای بلندمو محکم بالا بستم و حرکت کردم به سمت سالن.
وقتی که وارد شدم دیدم یه شخصی پشت به من توی رینگ وایساده و مثل اینکه منتظر من بود.
استاد با چشم بهم علامت داد که وارد رینگ شو.
منم به سمت رینگ رفتم.
ویو ناشناس
امروز یکم حالم روال نبود پس به فکرم زد برم پیش استاد.
آماده شدم و پله ها رو شمرده پایین اومدم.
رفتم به سمت در و از خونه خارج شدم.
سوار ماشین گرون قیمتم شدم و با سرعت به سمت سالن رفتم.
استاد:چیشد یادی از ما کردی(خنده)
ناشناس:راستش دلم واستون تنگ شده بود گفتم بیام یه مسابقه ای بدیم باهم بعدش رفع دلتنگی کنیم(خنده ملایم)
استاد:ای پسر پرو(خنده)
استاد:منتظر بمون حرفیت الاناس که بیاد.
ناشناس:خوبه.
استاد:ولی مواظب باش رقیبت خیلی سر سخته.
ناشناس:همونجور که من سرسختم و کم پیش میاد کسی ببره اینم میبرم پس جای ترسی نیست.
استاد:از ما گفتن بود(خنده)
ویو رینگ
رفتم سمت رینگ و منتظر حریف سرسختم موندم(پوزخند)
همینجور نشسته بودم که یهو
- ۴.۷k
- ۰۷ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط